قبل از اختراع دوربین عکاسی، نقاشی یگانه روشی بود که با استفاده از آن میتوانستند وقایع را دو بعدی و بدون نوشته و متن و تنها به شکل تصویر ثبت کنند. بنابراین موفقترین هنرمندان آنانی بودند که با تسلط تکنیکی خود میتوانستند وقایع را هر چه بهتر و طبیعیتر ثبت کنند.
به گزارش خبرنگار ایمنا، هسته مرکزی و اصلی نقاشی سنتی را میتوان نقاشی رئالیسم دانست، در سالهای دور، نقاشی، روشی در خدمت گرایشات مذهبی و نشان دادن تمثالهای مقدس بود. بوم نقاشی ابزاری جهت نمایش دادن تصاویر بود. نقاشی سنتی در بعضی مواقع گرایش دکوراتیو نیز داشت. اما یک کاربرد مهم دیگر نیز در نقاشی سنتی وجود داشت: نقاشی روشی بود جهت ثبت چهره اشخاص مهم و وقایع تاریخی مهم و این گونه به نظر میرسد که نقاشیهای دوران کلاسیک نسبت به دوره مدرن از ظرافت و تکنیک غنیتری برخوردار بوده است.
طهمورث بهادرانی در خصوص نقاشی کلاسیک به خبرنگار ایمنا میگوید: "هنر کلاسیک از قبل میداند چه میخواهد خلق کند و به بهترین شکل تلاش میکند تا آثارش را ارائه دهد و همان چیزی که به دنبال آن است را در نگاه مخاطب پیدا میکند."
این هنرمند نقاش ادامه میدهد: "برای خلق آثار کلاسیک و سنتی به ایجاد فضای آرام نیاز است چرا که بحث تکنیک و موضوع مطرح و حاکم است که موافق این شرایط نیستم چرا که در هنر معاصر و هنری که امروز خلق میشود ماهیت و نگاه هنرمند تغییر کرده و تکنیک تابع موضوع و مضمون است."
تعریف هنر مدرن نسبت به هنر سنتی بمراتب سادهتر است، میتوان اینگونه گفت که هر اثر هنری که خصوصیات هنر سنتی را دارا نباشد، میتوان هنر مدرن نامید. در نقاشی سنتی شاید پیچیدگیهایی در مورد حد مرز اجرا، انتخاب متریال و موضوع وجود داشته باشد. اما در نقاشی مدرن میتوان کاملاً آزادانه با انتخاب موضوع نقاشی برخورد کرد و هیچ گونه محدودیتی در مورد موضوعات ذکر شده وجود ندارد.
بهادرانی در خصوص هنر معاصر میگوید: "در هنر معاصر در بدترین شرایط روحی، عاطفی، فیزیکی و زیستی عناصری در خور بیان، کشف و در قالب اثر ارائه میشود."
در حقیقت نقاشی مدرن میتواند در مورد هر چیزی که هنرمند به آن میاندیشد باشد و همینطور برای اجرای آن میتواند هر متریالی را مورد استفاده قرار دهد. البته در نقاشی مدرن نیز حوزههای مختلفی وجود دارد و با بسط و گسترش آن، جنبشهای مختلف هنری نیز به وجود آمدهاند. سبکهایی مانند اکسپرسیونیسم، امپرسیونیسم و کوبیسم؛ اما آنچه بسیار حائز اهمیت میباشد این است که هنر مدرن میتواند پیرامون هر موضوع و هر پدیدهای باشد و نمیتوان آن را در چهارچوب خاصی قرار داد.
بهادرانی در خصوص نقاشی مدرن معتقد است که "در هنر معاصر مخاطب بخشی از اثر است و حتی میتواند بخشی از اثر را کامل کند و بستگی به مخاطب دارد که چه تاثیری از اثر خلق شده بگیرد و وارد یک مرحله تأویلی میشویم چراکه بیانهای مختلفی، از اثر دریافت شده حتی بیانی که مد نظر هنرمند نباشد."
این هنرمند نقاش ادامه میدهد: "هنر یک بیان است که به دنبال مخاطب خود میرود و اول از همه هنرمند مخاطب اثر خود است، سپس سایرین حتی افرادی که در دورههای زیستی بعد آثار را تماشا میکنند."
یکی از اتفاقات مثبتی که با ظهور هنر مدرن رخ داد این بود که نقاشی از سیطره اشخاص ثروتمند و قدرتمند خارج شد و وارد بطن جامعه شد. به طوری که توده جامعه با این هنر آشنا شد و نقاشی مدرن باعث به وجود آمدن موزههای هنری، گالریهای نقاشی و حراجهای هنری شد. این پدیده باعث شد که عوام نیز دست به خرید و فروش آثار هنری زده و از دل نقاشی مدرن مارکت هنری متولد شد. کم کم این اتفاقات باعث شد که تابلوهای نقاشی به خانه اشخاص معمولی و توده جامعه نیز را پیدا کرده و به عنوان یک زبان بصری عمومی به رسمیت شناخته شود. همین امر باعث شد که هنرمندان نیز در آثار خود شروع به اندیشیدن در مورد پدیدههای اجتماعی و آثار مترتب آن بر جامعه بنمایند. به بیان دیگر تابلوهای نقاشی ارتباط گستردهای با معقولات روانشناسی، فلسفه و جامعه شناسی پیدا کردند و هنرمندان نقاش شروع به بیان مشکلات و احساسات درونی خود با استفاده از ابزار نقاشی نمودند.
بهادرانی با اشاره به اینکه هنرمند به صورت کلی میخواهد تأثیر اندیشه و بیان خود را در ارائه آثار ببیند میگوید: اینکه از ابتدا قرار است چه اتفاقی برای آثار یک هنرمند رخ دهد و چه تاثیری برمخاطب خواهد گذاشت در هنر معاصر روشن نیست به خصوص که مخاطب هم بخشی از اثر محسوب میشود، در هنر چیدمان و هنر تعاملی یکی از بخشهای مهم مخاطب است مخاطب میتواند زن یا مرد کودک یا پیر متفکر یا عام باشد و هرکدام میتوانند برداشت و تأثیر متفاوت بر روی کار بگذارند و بخشی از آن را نمیدانیم چیست؟
منبع : خبرنگار ایمنا،
:: برچسبها:
نقاشی در واقعیت کلاسیک و آزادی مدرن ,